قهرمانی قهرمان این داستان،از لحاظ طول عمر او نیست. هدف این سلسله داستانها معرفی بانوانیاست كه از لحاظ حق جویی و روشنفكری و ایمان و مبارزه با ستمگری ها و كجروی ها قهرمان شمرده شدند.خوشبختانه حبابه،واجد همین صفات است و میتواند سرمشقی آموزنده برای همنوعان خود باشد.
او از طرف علی(ع) ماموریتی پرارزش پیدا كرد علی(ع) قطعه سنگی بدست او سپرد كه نقش انگشتری مباركش بر آن منعكس گشته بود.ماموریت حبابه این بود كه این قطعه سنگ را نگهداری كند و خدمت یكایک امامان بعدی شرفیاب گردد و از آنها بخواهد كه انگشتری خود را بر آن بزنند و همچون نیای بزرگوار خود،سنگ را به نقش انگشتری خود تزیین نمایند.این خود نشانی بود برای تمیز حق و باطل و شناسایی امامانی كه از جانب خداوند ماموریت ارشاد و هدایت خلق پیدا می كنند و بر مسند مقدس خلافت پیامبر بزرگ اسلام،تكیه می زنند.
بدون تردید،ایمه بزرگوار دین نیز همچون پیامبران،برای اثبات امامت خویش،دلایلی لازم دارند كه مردم بحقیقت آنها اعتماد پیدا كنند و در وادی ضلالت و حیرت،گرفتار نشوند.این دلایل را میتوان در خبر دادن از گذشته و آینده و بیان اسرار قلبی مردم و استجابت دعا خلاصه كرد.علاوه بر آن تصریح پیامبر و امامان قبلی نیز یكی از دلیل هایی است كه میتواند در راه شناسایی امام،مردم را رهنمون باشد.
حبابه با داشتن آن قطعه سنگ،می توانست با دلیلی بارز و غیر قابل تردید،امامان خود را بشناسد. او بعد از علی(ع) بهمان وسیله تا هفت امام،بمحک آزمایش در آورد و سرانجام پس از عمری دراز،اما با بركت و پرارزش،زندگی این جهان را بدورد گفت.پس از مرگ،نیز افتخاری دیگر بدست آورد،زیرا امام رضا(ع) بمنظور تجلیل از مقام شامخ زنی این چنین با عظمت و والاگهر،او را در جامه مخصوص خود كفن كرد و با همین جامه پرارزش بخاک سپرده شد.
بدینترتیب،آخرین نقشی كه از انگشتری امامان،بعنوان سندی از اعجاز امامت،بر آن سنگ زده شد،نقش نگین انگشتری امام هشتم(ع)بود.حبابه،پس از آنكه این اعجاز را از هشتمین برج خورشید ولایت،بچشم دید،نه ماه دیگر نیز بحیات خود ادامه داد و آنگاه روح پاكش به پاكان پیوست.
پیشانی حبابه،بر اثر سجده های طولانی بسیار،سیاه شده و پینه بسته بود.آری سیمای این بانوی پاكدل گواهی روشن بر عبادتها و كرنش های او در پیشگاه باعظمت حق بود.آنانكه از عشق حق،بهره ای برده و كانون سینه شان،از محبت خدا آتش افروز است و دلی پر سوز دارند،جز این نمیتوانند باشند.
حبابه،چنین بود.او با این عبادتها،همواره روح را قوی و ارجمند میكرد و از نیروی تن می كاست. پوست شكمش براثر عبادت بسیار،خشكیده شده بود و چین وچروک و زردی پوست صورت، گواهی راستین بر سوز و گداز درونی او بود.بی جهت نیست كه وی در پیشگاه امامان بزرگ ما،این همه مورد احترام بود و هشت تن از ایشان،این چنین از او قدردانی میكردند و مورد محبتش قرار می دادند.
آن روزهایی كه مردم ساده لوح و كوته فكر میان خاین و خادم تمیز نمیدادند و"پشک!" و"مشک!" در نظرشان یكسان بود،حبابه،درست فكر می كرد و در راه آنچه تشخیص میداد،با شهامت و رشادت،گام بر میداشت.مردم چشم بمعاویه دوخته بودند و او به سرور آزادگان حسین! توده مردم كه عقلشان در چشمشان بود و در برابر حكومت امویان،استقلال فكر را از دست داده و كارها را بغیب حواله میكردند،راه دربار پر تجمل معاویه را پیش می گرفتند و حبابه بحضور امام حسین شرفیاب می شد این خود بزرگترین مبارزه ای بود كه حبابه با امویان میكرد و بهترین درس و سرمشقی بود كه بمردم میداد.
حسین نیز او را احترام میكرد و متقابلا بدیدار او می رفت. هنگامی كه چشمش دچار عارضه ای شد و نتوانست بحضور سر سلسله شهیدان،شرفیاب گردد،امام بدیدار او شتافت و از بركت دعای حضرت،این عارضه برطرف شداین اولین بار و آخرین بار نیست كه از بركت دعای امام، حبابه،سالم می شود و با نیرویی شكست ناپذیر،در برابر هوسرانان اموی و بالاخره عباسی،به مقاومت خویش ادامه میدهد.چنانكه دیدیم یكبار هم از بركت دعای امام سجاد توان و نیرو گرفت.سومین بار نیز به بركت دعای حضرت صادق(ع(شفا یافت،تا این زن نیرومند و با ایمان،بعنوان ذخیره ای پرارزش به یادگار بماند و رسالت بزرگ خود را به انجام رساند.
آنچه تاكنون درباره حبابه نوشته ایم،مربوط به شهامتها و روشن بینی ها و تقوی و ایمانش بود. این نكته را هم اضافه كنیم كه برنامه های مذكور،وی را از كسب معرفت و دانش نیز باز نمیداشت و در این راه نیز تا سرحد امكان می كوشید و دانش می اندوخت.
امام باقر،با موقعیت خاصی كه پیدا كرده بود،آنچنان از نظر علمی درخشید كه"باقرالعلوم" یعنی شكافنده دانشها لقب گرفت و توانست در علوم مختلف،شاگردانی برجسته بپروراند و افكار مردم را بسوی حل مشكلات و معضلات سوق دهد.حبابه،افتخار شاگردی حضرتش را دارد.او در مكه،هزار مساله مشكل از پنجمین پیشوای شیعیان آموخت و برای سایرین نقل كرد.
بدینترتیب،حبابه،از لحاظ تقوی و ایمان و دانش و روشن بینی و شهامت و مبارزه با دستگاه های ستمگری،شاخص و نمونه است اگر طول عمر را هم یكی از امتیازات بحساب آوریم،باید یک امتیاز دیگر نیز بر آن امتیازات بیفزاییم.شاید هم بتوان طول عمر را یک امتیاز حساب كرد زیرا بدون آرامش خاطر،محال است كه كسی بتواند سالهای ممتد بزندگانی خود ادامه دهد.
:: موضوعات مرتبط:
داستان کوتاه ,
,
:: بازدید از این مطلب : 761
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2